"درس بخوان تا مثل من بیکار نشوی"، توصیه اکثر پدرها به کودکان دهه شصت و هفتادی بوده، اما این روزها که پای درددل کودکان آن روز و فارغ التحصیلان امروز می نشینی، از بیکاری می نالند و می گویند:" امروز پدرها به فرزندشان باید بگویند درس بخوان تا بیکار شوی."
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، صدای طبل بیکاری اینروزها صدایی بلند و گوشکرکن دارد.معضل بیکاری برای خانواده ها و فارغ التحصیلان دردسر نگران کننده ای شده و جوانان فارغ التحصیل مستقیم با آن درگیر هستند.
هر چه نرخ بیکاری بالاتر باشد، نرخ توانمندی پایینتر است و هر چه نرخ توانمندی اجتماعی پایینتر باشد نرخ بیکاری غوغا می کند. این روزها دهه هفتادیها به بازار کار آمده و در کنار دهه شصتیها جویای کار هستند و پیشبینی میشود که تعداد افراد متقاضی کار در صف بیکاری به بیش از 5 میلیون نفر هم میرسد. برخی از کارشناسان تعداد بیکاران را طی چند سال آینده تا 20 میلیون نفر پیشبینی میکنند.
این اوضاع باعث شد تا در خیابانهای پر پیچ و خم تهران سراغ فارغ التحصیلان دانشگاهی را بگیریم که حالا دیگر دانشگاههایشان تمام شده و دلیلی برای معطلی شان نیست.
اما جالب است وقتی در این شهر از جوانان سوال می کنیم که وضعیت این روزهای بازار کار را چطور ارزیابی می کنید برخی میگویند:دولت تدبیر با وعده حل مشکل بیکاری آمد اما اکنون تمام مشکلات را به گردن دولت قبلی میاندازد.
اکنون هم که کارشناسان بیان می کنند نه کار است نه تولید و بسیاری از تولیدات فلج شده و نه تنها اشتغال ایجاد نشده بلکه به سبب کم رونق بودن بخش تولید خیلیها هم بیکار شده اند. اما نکته جالب اینجاست که با اوضاع نابه سامان بازار کار عده ای دلیل مشکلات اقتصادی را پُرتوقعی جوانان می دانند.
* کار با حقوق پایینتر از وزارت کار
علی یک جوان دهه هفتاری است که کاردانی فنی دارد و بیان میکند بیکاری دردسر اصلی زندگی من است، می گوید: این روزها سراغ هر کاری که می روم یا بیمه ندارد، یا حقوق پایینتر از حقوق وزارت کار دارند. اگر بخواهم بپذیرم که حقوقم جوابگوی امورات حداقلی زندگیام هم نیست. اگر هم نخواهم بپذیرم باید به بیکاری تن دهم.
این جوان بیان می کند: به هر حال خرج دارم. همیشه که نمیتوانم از پدرم پول تو جیبی بگیرم. در حال حاضر موفق به پیدا کردن کاری که آینده مطلوب داشته باشد نشده ام. لیسانس و فوق لیسانس در جامعه ما بیکارند چه برسد به من.
*مدرک دانشگاهی هم جوابگوی بازار کار نیست
خانم احمدی دانشجوی سال سوم رشته مدیریت دولتی است. وقتی از او درباره شغل میپرسم بی اختیار می گوید:دست روی دلم نگذارید. با پارتی و بدون پارتی هر چقدر میگردم کار پیدا نمی کنم.
وی ادامه می دهد:بیکاری این روزها به موضوع عادی تبدیل شده است. در خانواده ام مشاهده می کنم که جوانی با مدرک دانشگاهی در سال 50 اکنون معلم و کارمند بانک هستند اما اکنون جوانان با مدرک دانشگاهی جایگاهی در اجتماع ندارند.
احمدی می گوید: بچه که بودیم خانواده ها بیان میکردند اگر درس بخوانی بیکار نمی مانی، اما در حال حاضر روزگار برعکس شده است. انگار باید درس بخوانیم تا آینده بیکار شویم.
* بازار کار بازار پارتی بازی است
سعید جوان دیگری است که 33سال دارد و با یک پراید شخصی در حال مسافربری است. زمانی که از او علت این شغل را میپرسم میگوید: برای فرار از بیکاری مسافربر شدم. در آزمون استخدامی چندین شرکت ثبت نام کردم، اما قبول نشدم. اعتماد جوانان به این آزمون های استخدامی کم شده است و معتقد هستند آزمونهای نهادهای مختلف صوری است.
وی خود را فارغ التحصیل حسابداری معرفی میکند و بیان میکند: زمانی که انتخاب رشته میکردم همه میگفتند بازار کار نیازمند حسابدار است اما در حال حاضر میگویند بازار از حسابدار اشباع شده است. اگر بازار کار نیاز به حسابدار ندارد، چرا در دانشگاه این رشته را حذف نمیکنند؟!
سعید میگوید: وقتی قرار بود انتخاب رشته کنم، همه از بازار کار خوب حسابداری حرف میزدند. اینکه بهراحتی میتوان از این رشته پول درآورد و در جاهای معتبر استخدام شد. برای همین ترجیح دادم بین ادبیات که جزو علایقم بود و حسابداری، دومی را انتخاب کنم چراکه فکر میکردم آینده، اهمیت بیشتری دارد. اما حالا بعد از فارغالتحصیلی همهچیز متفاوت است. حتی در این رشته هم بهراحتی کار مناسب پیدا نمیشود. اگر سربازی نرفته باشیم که در هیچ شرکت معتبری جا نداریم.
وی افزود: البته بعضی از دوستان من هم که سربازی رفتند و برگشتند باز هم چیز بیشتری به دست نیاوردند چون کسی به دانشگاه آزاد بهایی نمیدهد. البته همه اینها در حالتی است که بخواهی بدون پارتی وارد بازار کار شوی وگرنه دوست و آشنای معتبر میتواند بدون کارت پایانخدمت و بدون توجه به مدرک دانشگاهی برایت کار پیدا کند.
*اگر همسرم شاغل نبود برای زندگی لنگ بودیم
مرتضی جوان دیگری است که بیان میکند با داشتن کارت پایان خدمت و مدرک دانشگاهی مشکل شغل دارد. وی می گوید: چندین مهارت را فرا گرفته ام. اما هر کجا مراجعه می کنم بیان میکنند که فعلاً نیاز به نیروی کار نداریم. به تازگی به واسطه زبان انگلیسی که بلد بودم مشغول کار شدم، اما درآمد آنچنانی ندارد و ترجیح دادم تدریس را ادامه ندم و اکنون به صورت بازاریاب برای یک شرکت مواد خوراکی مشغول کار شده ام.
وی ادامه میدهد: زحمت بسیاری دارد اما از بیکاری بهتر است. متاهل هستم و یک فرزند دارم. اگر همسرم شاغل نباشد جوابگوی کرایه خانه هم نیستیم. هنگامی که متاهل شدم در یک واحد تولیدی جوشکاری در جاده کرج کار می کردم اما پس از مدتی میزان حقوق و درآمد ما بسیار کم شد تا جایی که معوق حقوق بسیاری داشتیم. ترجیح دادم دیگر به آنجا نروم. در حال حاضر از اینکه از کار قبلیام بیرون آمدم ناراحت نیستم چرا که همکارانم میگویند معوق حقوق بسیاری دارند.
* با درآمد اندک مشغول کارم
رضاهم ٢٤ ساله است و فارغالتحصیل رشته مهندسی عمران از دانشگاه پیام نور. از دوران دانشجویی در یک مغازه مشغول به کار بوده و کارش را هم چنان ادامه میدهد اما با حقوق کم و بدون بیمه که تنها برای دوران دانشجویی مناسب بوده. درحال حاضر هم سرمایه چندانی برای باز کردن یک بوتیک شخصی را ندارد. از وضع موجود ناراضی است و میگوید مدرکش را فقط برای راضی نگه داشتن پدر و مادرش گرفته وگرنه میداند که مدرک عمران پیام نور جایی خریدار ندارد.
او علاوه بر اینکه برای داشتن یک شغل مناسب مستاصل است، احساس رضایت درونی از زندگی را هم ندارد، میگوید تمام دوران دانشجویی که خیلی ها به خوشگذارنی گذراندند برای من با کار بیهوده گذشت.
*فارغ التحصیلانی که راننده آژانس هستند
پسرجوان دیگری که روزنامه به دست بود درباره وضعیت بیکاری می گوید: فارغ التحصیل کشاورزی هستم. هیچ جایی برای فعالیت پیدا نکرده ام. شهرداریها جذب نیروی فارغ التحصیل کشاورزی دارند اما از آنجا که بیکاری در کشور غوغا میکند اکثر گزینه ها برای شغل به وسیله پارتی بازی است.از آنجایی که من پارتی نداشته ام تا کنون بیکار مانده ام.
این جوان جویای کار ادامه میدهد: مرکز آمار نرخ بیکاری را 2 میلیون نفر اعلام می کند. اما اگر نگاهی به اطراف بیندازیم خواهیم دید آمار بیشتر از این تعداد است. مسئولین صحبت از وامهای اشتغالزایی می کنند. اما به چه کسی پرداخت میشود خدا میداند. زمانی که برای دریافت تسهیلات به بانکها مراجعه میکنیم اینقدر طول و تفسیر بیان میکنند که از دریافت وام منصرف می شویم. اکثر فارغ التحصیلان کشاورزی در حال حاضر مسافرکش هستند.
این افراد تنها چند نفر از کارجویانی هستند که از این شرکت به آن شرکت به دنبال کار هستند و آگهیهای استخدام را روزانه زیر و رو میکنند و دست به دامان دولت و آشنا میشوند.
اما به راستی با این صف طویل بیکاری آیا کسی به آینده نوزادانی که این روزها متولد میشوند فکر میکند؟ برنامه ریزی برای جمعیت میلیونی بیکار چه زمانی صورت میگیرد. به راستی چه کسی مشکلات این جوانان را حل خواهد کرد؟