سلامت جامعه، استخدام دولتی و اقتصاد ما
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۲۶ ق.ظ
مقام معظم رهبری فرمودند باید افراد خاطی در بحث حقوق های نجومی مجازات شوند و نگاه طعمه ای به مسئولیت برای رسیدن به ثروت موجب کوچک و حقیر شدن انسان خواهد شد.
نگاه طعمهای به مسئولیت سبب میشود روزانه، ده ها آگهی با عنوان "استخدام کارمند آشنا به کامپیوتر در تهران" ببینیم، اما اثری از قرارداد صحیح، امنیت شغلی و آرامش برای اجتماع نباشد. وقتی امنیت شغلی و آرامش وجود نداشته باشد، نباید انتظار اقتصاد سالم را داشته باشیم.
عدم رعایت اصولی اقتصادی تخصصی و دینی که مصداق آن در برخورداری افراد جامعه (به ویژه جوانان) از استخدام دولتی است، جامعه ما را دچار همین حقارت نموده که این مسأله برخلاف اخلاق و دستورات دینی ماست:
نمی شود از یک تکه نانی که به ده قسمت تقسیم شده، هشت تای آن را دو نفر بردارند و به بقیه گفته شود این شما و این دو تکه باقی مانده. حال جامعه ما خوب نیست، اما به قول پدربزرگ مرحومم و همه قدیمیها: برای هر دردی، درمان وجود دارد به جز مرگ.
حال جامعه ما میتواند بهتر شود اگر نگاه اخلاقی، انسانی و دینی در جامعه یک قانون باشد. دیگر نباید به شعار و حرف و مقاله نوشتن بسنده کرد. سلامت جامعه ما از فقدان قانونهای محکم و بدون تعارف صدمه خورده است: اگر میلیونها پول نجومی از بیتالمال یک ملت در جیب عدهای میرود، و این پول به چرخه اقتصاد برنگردد، چگونه انتظار داریم اقتصاد ما بر مبنای معیارهای بینالمللی و حتی دینی سروسامان یابد؟
بعد از همه هیاهوها برای حقوقهای نجومی! سقف حقوق برای مدیران 10 میلیون تعیین شده است و به افرادی که از تخصص ویژهای برخوردارند، با مصوبه شورای حقوق و دستمزد، 17 میلیون تومان پرداخت خواهد شد؛ اما معلوم نیست تخصص ویژه چطور شناسایی میشود؟!
و به همین ترتیب حوزه اشتغال جوانان:
یا باید آنان را استخدام دولت نماییم و یا برایشان فکری کنیم. یک جوان هزینه دارد: تا کی میتواند دست در جیب پدر نماید و پدر و مادرش با اندوه، آب شدن و استرس فرزندش را ببینند و نتوانند کاری نمایند؟
چند روز پیش با جوانی صحبت میکردم که فوق لیسانس حقوق داشت: مصمم، باتلاش و پرامید که به تازگی به جمع متأهلین پیوسته بود. در یک محیط آموزشی علیرغم تخصص حقوقی خود و به ناچار، در فضایی غیرتخصصی و غیرمرتبط با فعالیت خود کار میکرد و این طور صحبت میکرد که پنج ماه است حقوق نگرفته و تنها یک 500هزار تومان توسط مدیرعامل شرکت به حسابش واریز شده؛ آن هم بعد از کلی خواهش و تمنا برای حق طبیعی یعنی دستمزد در برابر کار.
درد و دل فراوان میکرد و هر کلمهای را که بیان مینمود، قلبم فشرده میشد:
"به هر دری زدهام؛ برای پلیس+10 اقدام کردم اما بعد از کلی پیگیری، مجوز ندادند و یا به برخی نور چشمی ها آشنایان خود که بعضاً از بازنشستگان نیروی انتظامی هستند؛ این دفاتر را میدهند. پیگیر هم می شویم، جواب درستی نمیدهند.
برای دفتر خدمات قضایی الکترونیک اقدام کردهام و بعد از روزهای متعدد صرف وقت و هزینه، می گویند به شما جوانها مجوز این دفترها را که درآمد بالایی هم دارد، نمیدهند؛ این عمدتاً برای بازنشستههاست و یا دوستانشان!"
و... خلاصه کلام به شدت دلخور و ناراحت بود و تنها کاری که از دستم برمیآمد، دلداری دادن و امید دادن بود که: خدا بزرگ است و باید بر او توکل کرد.
سلامت اقتصادی یک جامعه از ارکان مهم توسعه ملی محسوب میشود و اگر این رکن وجود نداشته باشد، ما در حوزههای گوناگون به مشکل و مسأله برمیخوریم: از افزایش طلاق و زنان خیابانی گرفته تا دزدی و سرقتهای مسلحانه خرد و کلان.
در جامعه ما چه خبر است؟ در موارد بالا، جوانانی از این دست که هزاران نفر در کشور هستند، چه باید بکنند؟ آیا نباید به داد مردم رسید؟ آیا نباید به داد خانوادهها رسید؟ بسیاری رسانهها و افراد جوانان را متهم به عدم تشکیل خانواده به خاطر عدم مسئولیتپذیری مینمایند؛ و یا بعضاً انتطار دارند یک جوان با هیچ! برای ازدواج اقدام بکند: آیا این ازدواج صحیح است که یک جوان بدون هیچ جلو برود؟ شاید هم من اشتباه بکنم، اما معتقد هستم تنها به صرف یک آیه قرآن کریم با مضمونِ: "ازدواج کنید و روزی شما میآید." زمانی میتوان اقدام نمود که به سایر دستورات دین هم در حوزه های مختلف از جمله اقتصاد و معیشت عمل شده باشد.
چند روز پیش هم یکی از اقوام در اهواز، با غمی غریب گلایه میکرد که همسر دوستش در فلان شرکت خصوصی 5ماه است که حقوق نگرفته و اعتراض هم میکنند، راه به جایی نمیبرند. مسئولین و صاحبان قدرت و تصمیمگیری، در مقام حرف و شعار اعتقاد دارند: باید کاری کرد که مردم، دولت و کشور کارآفرین داشته باشیم؛ اما هیچ یک راهکار عملیاتی مبتنی بر اصول اقتصادی این موضوع را بیان نمیکنند. و نکته تلخ ماجرا آن جاست که در تریبونهای رسمی اعلام مینمایند که امکان استخدامهای دولتی دیگر وجود ندارد.
این صحبت و این اظهار نظرهای غیرتخصصی، به هیچ عنوان توسط یک جامعه که به شدت به مراقبت و سلامتی نیاز دارد، پذیرفتنی نیست. این منطقی نیست که در سیستم دولتی و اجرایی، بعضاً افرادی را بر مبنای رابطه و هر چیزی به جز تخصص وارد نماییم و به دیگر مردم بگوییم یا خودتان برای خودتان کاری کنید و یا سرتان را بگذارید زمین و بمیرید! دولتیها و مدیران کشور معتقد هستند باید مفهوم کارآفرینی گسترش یابد، اما هیچ کدام از پیادهسازی اجرایی کارآفرینی سخنی به میان نمیآورند و اگر هم به میان آورند، کارشناسی شده و بر اساس معیارهای حقوق شهروندی نیست.
کارآفرینی فکر، اجرا و سرمایه میخواهد. پرسش بنده از مسئولان دولت و نظام این است که آیا بانک و مؤسسهای که به مردم عادی و عوام! وام اشتغال زایی و کارآفرینی پرداخت میکند، در ریسک و ضررهای آن نیز شریک است؟ و یا تنها دست بگیر دارد؟
ملاحظه میکنیم تنها همین سیستم ساده، چه اشکالات بزرگی دارد. بله! این صحیح است که در هر صدنفر، چند نفر هم با تمام مسائل ریسک میکنند، چون باید شکم خود و خانواده را با شرافت سیر نمایند؛ اما در رسانهها و روزنامهها آن سوی اقدامات کارآفرینانه هم دیده میشود؟ از هزینههای بالای روحی و مالی گرفته تا چکهای برگشتی و زندان رفتنها
می گویند در سال گذشته، 700هزار شغل ایجاد شده است:
این شغلها کجاها ایجاد شده است؟
آیا استخدام دولتی بوده است؟
آیا امنیت شغلی و حقوقی برای یک سرپرست خانوار وجود داشته است؟
ما راهی نداریم جز درآمد ملی و فرصتهای شغلی را در دولت به همگان بدهیم. ثروت ملی نفت و انبوه کارهای بر زمین مانده، نیازمند جوانان این کشور است. اگر این ادعا وجود دارد که استخدام دولتی تمام شد و رفت! پس باید جایگزین عملی و مفید برای جامعه ارائه بشود. بازی با کلمات و بیان این نکته که: فرایندها زمان بر است، به نفع مردم و جامعه نیست. جامعه فعلی یک بار بیشتر زندگی نمیکند و اگر بنا باشد سختی و محنتی باشد، باید برای همگان باشد و هر آنچه جز این صورت بگیرد، نه تنها خلاف دستوران دین مبین اسلام که خلاف اخلاق و انسانیت است.
امیدوارم این یادداشت، تلنگری باشد به برخی از افراد؛ پیش از آن که بسیار دیر بشود.
۹۵/۱۲/۰۷